معرفی وبلاگ
حضرت آیت الله خامنه ای در نشست اندیشه های راهبردی ؛ نقش و سهم بانوان را در نظام اسلامی ممتاز و بی بدیل دانستند و خاطر نشان کردند : " نقش بانوان در دوران مبارزه پیروزی انقلاب اسلامی ، بعداز انقلاب بویژه دوره بسیار سخت دفاع مقدس و در عرصه های مختلف ، نقش مؤثر ، ممتاز و بی جایگزینی است که با هیچ معیاری قابل اندازه گیری نیست ." از نگاه رهبر انقلاب اسلامی ، اولین کسی که نقش و جایگاه ممتاز بانوان را درک کرد و زمینه ساز نقش افرینی برجسته زنان در عرصه های مختلف شد ، امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود.
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 391980
تعداد نوشته ها : 240
تعداد نظرات : 10
Rss
طراح قالب
GraphistThem263
 گويى مسأله زن در نهج البلاغه آن چنان نيست كه بتوان بى پرده و باز آن را مطرح كرد چنانكه حتى خوديها نيز باور كرده اند كه زن در نهج البلاغه آن چنان كه بايد مطرح شود مورد توجه قرار نگرفته، و احيانا سخن دشمنان را به نظر مى آورد كه آنچه در نهج البلاغه در اين باره آمده است با كرامت زن، با مقام انسانى زن، متناسب نيست.البته اگر ما با اين ديد مسئله را بررسى كنيم، دشوار است كه بتوانيم به نتيجه برسيم.اما خوشبختانه، بحث به مقدار لازم شكافته شده و ماآن چنان آمادگى را داريم كه موضوع را به دور از جوّهاى انحرافى دنبال كنيم. قبل از آن كه سخنان امام بزرگ (ع) را در زمينه مقام و شخصيت زن مطرح كنم، ناگزيرم چند موضوع را تذكر بدهم.مسئله اول، موضوع دنباله روى از جوّهاى كاذبى است كه احيانا در باره برخى از مسائل اسلامى بوجود آمده و يا خواهد آمد. براى اين كه با يك مثال، مقصودم را رسانده باشم و از مطلب بگذرم، شما را بياد شرايط جنگ بين المللي اول مى اندازم كه در آن شرايط، وقتى بخشى از دنيا، عليه امپراطورى عثمانى كه بناحق اسم حكومت اسلامى را يدك مى كشيد، بسيج شده بود، و مسلمانان يعنى عثمانى ها بعنوان انسان هاى خشن در دنيا مطرح بودند، ناگزير موجى عليه السلام بعنوان آيين خشن و آيين شمشير و زور و اسلحه مطرح بود.مى بينيم در آن شرايط انحرافى، قلم هاى نويسندگان و فكر متفكران اسلامى ما بيش از آن حد كه لازم است پيش مى رود و اسلام را بدون توجه به آن بعدهاى لازم خشونت آميزش- كه خشونت در برابر خشونت است، خشونت در برابر ظالم و متجاوز است، خشونت در برابر استعمار و استثمار است- با سيمايى از صلح و صفا ترسيم مى كند و در نتيجه تصويرى غلط از اسلام ارائه مى شود. فكر ميكنم همين يك مثال كافى باشد.
مبادا ما در مسأله زن از ديدگاه اسلام و يا از ديدگاه نهج البلاغه، مرتكب چنين انحراف بزرگى بشويم، به جهت جوّسازى هايى كه غرب در اين زمينه عليه اسلام و يا غربزده هاى ما عليه نهج البلاغه كرده اند، ما هم براى دفاع از حيثيت و دفاع از كيان خود، مسائلى از اسلام را مطرح كنيم كه از اسلام نيست.حالت تدافعى داشتن در تحليل مسائل، همواره اين ورطه و اين فاجعه را به دنبال دارد. بررسى مسائل اسلامى بايد به گونه آزاد باشد و به دور از اين گونه جوّها و جوّسازى هاى انحرافى.اگر ما مقام و شخصيت زن را از ديدگاه نهج البلاغه بررسى مى كنيم، بايد الزاما اين بررسى به دور از اين نوع تفكرات انحرافى و فشارها و تحميل ها باشد، ما از اين نحوه و كيفيت بررسى ها صدمات بسيار ديده ايم.نكته ديگر در آغاز بحثم، تذكر اين مطلب است كه نهج البلاغه برگردانى از قرآن است. يعنى محتوا همان محتواى قرآن است كه امير المؤمنين على (ع) آن را در قالبى نوين و ديگر ريخته است.نهج البلاغه چيزى جز آنچه در قرآن آمده است، ارائه نكرده است فقط با اين تفاوت كه قرآن بصورتى كلى براىتمام عصرها و نسلها سخن گفته است، اما نهج البلاغه اين مسائل كلى را در رابطه با ملتى مطرح كرده است و به ما راه را نشان داده است كه مسائلى كلى قرآن را چگونه مى شود در زمينه يك ملت به مطالعه گذاشت و با زندگى يك جامعه آن را تطبيق كرد.امام (ع) در بررسى هاى خود در زمينه مسائل اسلامى، سعى بر آن دارد كه اين ضوابط كلى اسلامى قرآنى را در مورد امتى كه با آن درگير است تطبيق دهد.خواه ناخواه، در اين تطبيق دادن، ابعاد نارسايى ها و كمبودهاى آن جامعه به چشم مى خورد، يعنى آنچه كه در جامعه، مانع از انطباق اصول كلى اسلام است، مورد توجه امام قرار مى گيرد. علل و عواملى كه مانع از تطبيق و اجراى احكام كلى الهى مى شود مورد نظر قرار مى گيرد و به همين جهت مى بينيم كه نهج البلاغه بيشتر به انتقاد مى پردازد.اصول كلى تازه نيست، اما آنچه كه در تطبيق اصول كلى به مواردش در نهج البلاغه مطرح مى شود، كاملا تازگى دارد.
بى جهت نيست كه در نهج البلاغه، در باره شخصيت زن سخنى در ميان نمى بينيم، هر چه هست بصورت نقد است، هر چه هست بيان نارسايى هاست، هر چه هست بيان كمبودهاست.يعنى نهج البلاغه، آئينه وار سيما و شخصيت زن را آن چنانكه هست مى نماياند كم را كم، اندك را اندك، نارسا را نارسا نه چيزى بر آن مى افزايد و نه چيزى از آن كم مى كند. سخن كلى نهج البلاغه در زمينه مقام زن، همان سخن قرآن است، چيز تازه اى نيست. آنها كه مى خواهند نهج البلاغه را بدون قرآن مورد بررسى قرار بدهند، مانند كسى هستند كه روح را از كالبد جدا كند. تفكيك قرآن از نهج البلاغه، تفكيك روح از كالبد است، يعنى ديگر جانى در اين كالبد وجود ندارد.براى فهميدن سيما و چهره و شخصيت واقعى زن در نهج البلاغه بايد به قرآن مراجعه كرد و انتقادهاى نهج البلاغه را، در كنار آن، در تطبيق مسئله مورد بحث قرار داد.

  


دسته ها :
X