شايد آن روز كه سهراب نوشت: تا شقايق هست زندگي بايد كرد.
خبري از دل پر درد گل ياس نداشت.
بايد اين طور نوشت: چه شقايق باشد، چه گل پيچك و ياس، جاي يك گل خاليست،
تا نيايد مهدي، زندگي دشوار است....
ما معتقديم كه عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم كسي تير خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخم هاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر مي گردد
مهدي به ميان شيعه برمي گردد
يا امام زمان انتظار هم از نيامدنت بي تاب شد …
بي تو اي صاحب زمان
بي قرارم هر زمان
از غم هجر تو من دلخسته ام
همچو مرغي بال و پر بشكسته ام
اللهم عجل لوليك الفرج
همه گويند به اميد ظهورش صلوات
كاش اين جمعه بگويند به تبريك حضورش صلوات
اللّهم عجّل لوليك الفرج
اي آخرين توسل سبز دعاي ما؛ آيا نميرسد به حضورت دعاي ما؟
شنبه دوباره شنبه...،دوباره سه نقطه چين؛
بي تو چه زود ميگذرد هفته هاي ما
اللهم عجل لوليك الفرج
غروب جمعه رسيده است و باز تنهايي / غروب اين همه غربت چرا نمي آيي؟!
زمين به دور سرم چرخ مي زند پس كي / تمام مي شود اين روزهاي يلدايي . . . ؟
بوي عطر ياس دارد جمعه ها / وعده ديدار دارد جمعه ها
جمعه ها بر عاشقان ايينه است / وعده گاه عاشقان ادينه است
جمعه ها دل ياد دلبر مي كند / نغمه يا بن الحسن سر مي كند . .
شوق ديدار تو را قاصد بي رحم چه داند ...آنقدر شوق به ديدار تو دارم كه خدا ميداند
مرا با عشق خود درگير كردي / به پايم با غمت زنجير كردي
بدان دنياي بي تو هيچ باشد / دلم را از زمانه سير كردي
تو با رفتن به پشت ابر ايّام / غروب جمعه را دلگير كردي
يا اباصالح ادركني . . .