در اين روز عبيداللّه بن زياد نامهاي براي عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نيروي نظامي اعم از سواره و پياده تو را تجهيز كردهام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را براي من ميفرستند.
در اين روز "حبيب بن مظاهر اسدي" به امام حسين عليهالسلام عرض كرد: يابن رسول اللّه! در اين نزديكي طائفهاي از بني اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهي من به نزد آنها بروم و آنها را به سوي شما دعوت نمايم.
امام عليهالسلام اجازه دادند و حبيب بن مظاهر شبانگاه بيرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترين ارمغان را برايتان آوردهام، شما را به ياري پسر رسول خدا دعوت ميكنم، او ياراني دارد كه هر يك از آنها بهتر از هزار مرد جنگي است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسليم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكري انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشيره من هستيد، شما را به اين راه خير دعوت مينمايم... .
در اين هنگام مردي از بنياسد كه او را "عبداللّه بن بشير" ميناميدند برخاست و گفت: من اولين كسي هستم كه اين دعوت را اجابت ميكنم و سپس رجزي حماسي خواند:
قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
اَنِّي شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِي لَيثُ عَرِينٍ باسِلٌ
"حقيقتا اين گروه آگاهند ـ در هنگامي كه آماده پيكار شوند و هنگامي كه سواران از سنگيني و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمندهاي] شجاع، دلاور و جنگاورم، گويا همانند شير بيشهام."
سپس مردان قبيله كه تعدادشان به 90 نفر ميرسيد برخاستند و براي ياري امام حسين عليهالسلام حركت كردند. در اين ميان مردي مخفيانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردي بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سويشان فرستاد. آنان در ميان راه با يكديگر درگير شدند، در حالي كه فاصله چنداني با امام حسين عليهالسلام نداشتند. هنگامي كه ياران بنياسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاريكي شب پراكنده شدند و به قبيله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
حبيب بن مظاهر به خدمت امام عليهالسلام آمد و جريان را بازگو كرد. امام عليهالسلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ"
در اين روز عبيداللّه بن زياد، شخصي بنام "شبث بن ربعي"را به همراه يك هزار نفر به طرف كربلا گسيل داد.
عبيداللّه بن زياد در اين روز دستور داد تا شخصي بنام "زجر بن قيس" بر سر راه كربلا بايستد و هر كسي را كه قصد ياري امام حسين عليهالسلام داشته و بخواهد به سپاه امام عليهالسلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان اين مرد 500 نفر بودند. در اين روز با توجه به تمام محدوديتهايي كه براي نپيوستن كسي به سپاه امام حسين عليهالسلام صورت گرفت، مردي به نام "عامر بن ابي سلامه" خود را به امام عليهالسلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسيد.
* محرم ماهي است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده ، و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است.
* محرم ماهي است كه به وسيله سيد مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده ، و از توطئه عناصر فاسد و رژيم بني اميه، كه اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند ، رهايي بخشيد.
* اين خون سيد الشهدا است كه خونهاي همه ملت هاي اسلامي را به جوش مي آورد .
* ماه محرم براي مذهب تشيّع ماهي است كه پيروزي، در متن فداكاري و خون به دست آمده است.
* محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياي خداست، كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگي و كوبندگي به بشر داد، وراه فناي ظالم و شكستن ستمكار را به فدايي دادن و فدايي شدن دانست. واين خود سرلوحۀ تعليمات اسلام است براي ملتها تا آخر دهر.
* با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد.ماهي كه خون بر شمشير پيروز شد.ماهي كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم «و داغ باطله » بر جبهه ستمكاران و حكومتهاي شيطاني زد. ماهي كه به نسل ها در طول تاريخ ، راه پيروزي بر سر نيزه را آموخت.ماهي كه شكست ابر قدرتها را در مقابل كلمه حق، به ثبت رساند.ماهي كه امام مسلمين ، راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ما آموخت.
* سيد الشهدا را كشتند، اسلام ترقي اش بيشتر شد.
* سيدالشهدا _سلام الله عليه_ با همه اصحاب و عشيره اش قتل عام شدند،لكن مكتبشان را جلو بردند.
* شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد .
* زنده نگه داشتن عاشورا ، يك مسأله بسيار مهم سياسي _ عبادي است.
* انقلاب اسلامي ايران ، پرتويي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است.
* كربلا كاخ ستمگري را با خون در هم كوبيد ، و كربلاي ما كاخ سلطنت شيطاني را فرو ريخت.
* كربلا را زنده نگه داريد و نام مبارك حضرت سيد الشهدا را زنده نگه داريد ، كه با زنده بودن او اسلام زنده نگه داشته مي شود.
* مسأله كربلا ، كه خودش در رأس مسائل سياسي هست ، بايد زنده بماند.
* ملت بزرگ ما بايد خاطره عاشورا را، با موازين اسلامي ، هر چه شكوهمندتر حفظ نمايد.
* اين محرم را زند ه نگه داريد؛ ما هر چه داريم از اين محرم است.
* محرم و صفر است كه اسلام را زنده نگه داشته است.
* تمام اين وحدت كلمه اي كه مبدأ پيروزي ما شد ، براي خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگواري و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد.
* مجالس بزرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان ، كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل،و عدل بر ظلم، وامانت بر خيانت، و حكومت اسلامي بر حكومت طاغوت است ، هر چه با شكوه تر و فشرده تر بر پا شود ، و بيرق هاي خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم و ظالم ، هر چه بيشتر افراشته شود.
* ماه محرم ماهي است كه مردم آماده اند براي شنيدن مطالب حق.
* گريه كردن بر عزاي امام حسين ، زنده نگه داشتن نهضت ، و زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمي در مقابل يك امپراطوري بزرگ ايستاد ، دستور است.
* بايد سينه زدن هم محتوا داشته باشد.
* عاشورا روز عزاي عمومي ملت مظلوم است ، روز حماسه و تولد جديد اسلام و مسلمانان است.
اگر كه درد تو در ناله ام اثر دارد
وگركه از دل من روح تو خبر دارد
مزن به سينه ي من دست رد، نبايد ديد
برادري به دلش اين همه شرر دارد
اگرچه خواهر تو بي بضاعت است امّا
ببين ميان بساطش دو تا پسر دارد
يكي براي رسيدن به اكبر و قاسم
كه شوق و شور پريدن به بال و پر دارد
كه ديگري كه اميد دلش به اذن شماست
كه ذرّه اي غمت از روي سينه بردارد
و من تعجّب از اين مي كنم، نمي دانم
برادرم به زبان «نـه» چرا دگر دارد
براي نجمه و ليلا «اگر» نياوردي
همين كه نوبت من شد هزار «اگر» دارد
حلالشان شده شيرم كه خونشان ريزد
به پاي خون خدا، پس نگو خطر دارد
ميان خيمه نشستم خودت تماشا كن
كدامشان بدن پاره پاره تر دارد
در اين روز عبيدالله بن زياد مردم را در مسجد كوفه جمع كرد و خود بر منبر رفت و گفت : اي مردم شما آل سفيان را آزموديد و آنها را چنان كه مي خواستيد يافتيد و يزيد را مي شناسيد كه داراي سيره و طريقه اي نيكوست ، و به زير دستان احسان ميكند و عطاياي او بجاست و پدرش نيز چنين بود و اينك يزيد دستور داده است كه بهره شما را از عطايا بيشتر كنم و پولي را نزد من فرستاده است كه در ميان شما قسمت كنم و شما را به جنگ با دشمنش حسين بفرستم اين سخن را به گوش جان بشنويد و اطاعت كنيد .
سپس از منبر پايين آمد و براي مردم شام نيز عطايايي مقرر كرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا كنند كه مردم براي حركت آماده باشند ، و خود و همراهانش به سوي نخيله حركت كرد و حصين بن تميم و حجار بن ابجر و شيث بن ربعي و شمر بن ذي الجوشن را به كربلا فرستاد تا عمر بن سعد را در جنگ با حسين كمك نمايند .
پس از اعزام عمر بن سعد به كربلا شمر بن ذي الجوشن اولين فردي بود كه چهارهزار نفر سپاهي آزموده براي جنگ با امام حسين عليه السلام اعلام آمادگي كرد و بعد يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار نفر و حصين بن تميم با چهارهزار نفر و مضاير بن رهينه مازني با سه هزار نفر و نصر بن حرث با دو هزار نفر كه جمعا نوزده هزار نفر ميشدند را فرستاد .
در تعداد كل لشكرياني كه به همراه عمر بن سعد در كربلا حضور پيدا كردند تا با امام حسين ( عليه السلام ) بجنگند ، اختلاف است ولي نكته اي كه نبايد فراموش كرد اين است كه تعداد نظاميان جيرخواري كه از حكومت وقت ، حقوق و لباس و سلاح و لوازم جنگي دريافت مي كردند سي هزار نفر بوده است .