نميدانم چقدر دلم هوايت را كرده است... نمي دانم و البته مي داني چه ها كشيده ايم،و چند قافله را پشت سر گذاشته ايم ...به تمام ضرب المثل ها رسيديم و "بي تو" را ضرب المثل انتظار كرديم...صدايمان گرفت و باز تو را خوانديم...پاهامان بي رمق شدند و نايستاديم و سنگمان زدند و سكوت نكرديم...
و امشب صداي باران مي آيد،نمي دانم چرا فكر مي كنم كه تو هم در يك جمعه باراني خواهي آمد؛ جمعه اي كه پر هياهوترين جمعه خواهد بود و بازارهاي عاشق بازي "بارزترين" تعطيليشان را خواهند داشت... و چقدر دلم مي خواهد كه همين جمعه بيايي...